جسمی سرد طنابی که بریده بود صدای شیون می پیچید در کوه اشکها در چشمان خشکیده بود اول صبح طلوعی که رو به غروب دویده بود پدری که می آمد صدایش از کندن جان و مادری که خنده هایش از عقل پریده بود فردا را نمی دانم باشد یا نه ولی امروز می ندیده بود "مس"

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دکتر حسین پیرانی کلید بهشتی طراحی سایت، سئو، تبلیغات در گوگل چشم انتظارم BenYamin is typing... Rebecca فایل جو بلاگ cratulde Rod اولین